عشق چیست؟
عــــــــشـــــــــــــــق
عشق چیست؟ سوالی که قرن ها است بشر سعی در پاسخ بدان دارد. کتاب ها و رساله ها در باب عشق تحریر شده و سخنرای های بسیار به اجرا در آمده اما همچنان این سوال باقی است که عشق چیست؟ اولین و اساسی ترین نکته ای که در تحلیل نیروی عشق باید دانست تمایز آن با احساسات است. احساسات برگرفته از کالبد اختری انسان می باشند کالبدی که ما به ازای فیزیکی آن خون و جریان خون است، وقتی شما احساسی می شود ، مثلا خشمگین می شود، حسادت می ورزید، محبت می کنید و یا دوست می دارید، غدد درون ریزی که در نواحی گوناگون بدن موجود اند تحریک شده و شروع به ترشح هورمون های به خصوصی می نمایند و این هورمون ها از طریق جریان خون به تمام سلول های بدن منتقل گردیده و ما در کالبد فیزیکی خود "احساس" را تجربه می کنیم. لذا آنچه شما احساس می نامید ترشحات هرمونی غدد شما است به عنوان مثال در مورد دوست داشتن ترشح هورمون دوپامین درون مغز است که قابلیت لذت بردن را در بدن بالا برده و شما احساس دوست داشتن شیء یا شخص خاصی را، تجربه می کنید. اما آیا به راستی تعریف عشق در همین چند سطر خلاصه گردیده و معامی عشق با ترشح هورمونی به انتها رسیده؟ قطعا خیر. برای یافتن ماهیت عشق باید اندکی عمیق تر شویم، اینک دانستیم آنچه ما عشق می نامیم در اکثر موارد به هیچ عنوان عشق نیست بلکه فوران احساسات است. عشق حاصل وحدت نیرو ها است. بدن انسان با برق و از طریق مدارهای الکتریکی (شبکه اعصاب) کار می کند همچنین مغز انسان توان تولید ولتاژ برق با قدرتی بیش از ده ها صاعقه در بین سلول های مغزی را دارد (این موارد علمی را دوستان با اندکی جستجو در اینترنت به راحتی بدست خواهند آورد) ، تمام ارگان های داخلی ما در ارتباط با حوزه های انرژی ای قرار دارند که در کالبد اتری ما ریشه دوانده، مهمترین واسطه بین کالبد اتری و بدن فیزیکی ما شبکه عصبی و نخاع ما است ( به همین دلیل نیز حوزه های انرِژی یا چاکرا ها ریشه در ستون فقرات و مایع نخایی دارند) هر کدام از ارگان های حیاتی ما خود یک حوزه انرِژی مستقل اند که نه تنها ارزشی کمتر از هفت حوزه انرژی شناخته شده در ستون فقرات ندارند بلکه بعضی از آنها عملکردهای مهمتری نیز بر دوش می کشد. این ارگان های فیزیکی (که در اصل مکان هایی در کالبد اتری می باشند که شبکه ها و مسیر های انتقال انرژی متمرکزی از آنجا عبور کرده) مانند چاکراهای موجود در ستون فقرات هر کدام طول موج و فرکانس و رنگ و عنصر مخصوص به خود را دارند. از مهمترین آنها شش ها ، قلب ،جگر ، کبد و کلیه ها می باشند. هر کدام از این ارگان ها در رابطه با کیفیت های احساسی خاصی هستند به زبان ساده تر عملکرده این ارگان های انرژیتک است که کالبد اختری ما را می سازد و کالبد اختری یا همان کالبد اثیری در صورتی که به "تعادل" نرسیده باشد (که متاسفانه دراکثر افراد از تعادل خارج گردیده) باعث ایجاد اختلال در شبکه عصبی ما می کند ،یعنی اختلال در کالبد اتری یعنی تغییر در ولتاژ الکتریسیته موجود در بدن انسان ( به همین دلیل است که در مواقعی که انسان در اوج حالات احساسی اش است مانند خشم نمی تواند به درستی تصمیم گیری کند زیرا ارتباط شبکه اتری او با کالبد فیزیکی اش کالبد اختری به کلی مختل می شود). در تمام طرق و مکاتب باطنی و معنوی توصیه بر ترک احساس گردیده، اگر چه در جامعه امروزی و برای جویندگان و شاگردان عصر جدید عملی بدین شدت به هیچ عنوان لازم نیست ،اما کنترل کالبد اختری یا احساسی از اولین و اصلی تری وظایف یک شاگرد باطنی است یعنی یک انسان با ادراک علاوه بر اینکه از احساسات خود بهره ی جوید اما هیچگاه اثیر و زمین گیر آنها نمی شود. وقتی ارگان های اصلی فوق به درستی عمل کنند و فرکانس آنها تنظیم باشد باعث نوعی اتحاد می گردد که این اتحاد باعث تولید نوعی نیروی الکتریسیته خاص می گردد که از طریق ناحیه قلب گسیل می شود، این الکتریسیته از همان جنسی است که در ساختمان عالم به عنوان جزئی بنیادین بکار رفته، این الکتریسیته باعث افزایش حوزه الکترومغناطیس قلب تا فراسوی کالبد فیزیکی گردیده و با ایجاد "سپر شش ضلعی" شخص متمرکز و هماهنگ را در برابر طغیان های ذهنی و احساسی حاصل از پیرامون اش مصون می دارد. این است ابتدایی ترین حالت تجلی انرژتیک از عشق، آن الکتریسیته خاص و لایزالی که بنیاد هستی را بر پا نگه می دارد. داشتن سپر شش ضلعی به انسان این توان را می دهد که از حوزه های انرژی خود در سالم ترین حالت ممکن استفاده نماید و تنها در آن هنگام است که می تواند شادی را از مجرای هوشمندی و خلاقیت خود به در زندگی اش بیافریند ، شادی ای که ورای خشم و حسادت اوست و آرامشی را فرا بخواند که ماورای اختلالات و سرکوب ها و گره های ذهنی یک انسان معمولی است و در آن هنگام است که او می تواند به درستی اراده کرده و قدم به پیش گذارد.