ماهیت کندالینی قسمت 2

نیروی عظیم کندالینی قسمت دوم

 

 

ماهیت کندالینی چیست؟  در مورد انرژی کندالینی و فواید یا خطرات آن سخن های بسیار ذکر گردیده. کندالینی بوسیله حوزه انرژی ریشه وارد بدن انسان می شود و ارتباط ما را با زمین بر قرار می سازد. نام دیگر کندالینی اژدهای آتشین است. کندالینی به معنای جایگاه آتش است. روشن بینان می دانند که در مرکز زمین چنان انرژی عظیمی وجود دارد که نمی توان بدان نزدیک شد و تنها می توانیم سطوح بیرونی آنرا لمس کنیم ولی در همین حد هم متوجه شدند که این لایه ها در ارتباط با لایه های انرژی کندالینی در بدن انسان هستند.
آتش مهیبی درون زمین سکنی گزیده که درخشش قابل ملاحظه ای در برابر آتشی که از خورشید می آید دارد، زیرا آتش خورشید (مذکر-یانگ) نیرویی است که از آسمان و فضای باز می آید، اما نیروی آتش درون زمین (مونث – ین) تجلی نیرویی است که تا اعماق ماده رسوخ کرده وبه منقبض ترین حالت تجلی رسیده بنابراین نیرویی است مهیب و بی رحم.
کندالینی آن نیرویی است که بواسطه آن منقبض ترین مواد عالم ساخته شده اند یعنی موادی که در سطح خارجی زمین یافت نمی شوند بلکه در اعماق زمین، نزدیک هسته مرکزی موجود اند و اکنون برای علم ناشناخته اند، نزدیکترین حالت بدین مواد را می توان در انرژی  زنده موجود در فلز رادیوم مشاهده نمود. این منقبض ترین حالتی است که انرژی ین یا انرژی مونث تجربه می کند.
انرژی مذکر و مونث در چرخه سقوط به سوی ماده از طریق سه قلمروی عنصری فرستاده می شود (حرکت این دو انرژی مونث از سوی چپ و مذکر از سوی راست است) یعنی از طریق سه قلمرو عنصری به مواد معدنی نزول ومنقبض ترین مواد را در انتهای و کف این چرخه می سازند و سپس حرکت بازگشتی به مبداء از طریق قلمروی گیاهان و حیوانات و در نهایت در قلمرو انسان را آغاز می کنند.
 این دو انرژی در چهارمین قلمرو یعنی قلمروی انسان به یکدیگر می رسند و با همکاری همدیگر موجود آگاه را به نقطه ای می رسانند که بتواند به سیلان نیروی ساطع از خداوند (نیروی سوم) دست یابد ،از جمع این مراحل است که یک شخصیت (ایگو) انسانی خلق می شود و فرصت تجربه کردن را می یابد.  بنابراین حاصل اتحاد نیروی کندالینی  یعنی آتش زمین و نیروی آسمانی یعنی آتش خورشید است که مسیر بازگشت را فراهم می آورد. به همین خاطر است که انسان همزمان دارای نیروی زمین و نیروی آسمان است زیرا حاصل این دو نیرو است و این دو نیرو هستند که در ما عمل کرده و باعث رشد و تکامل و بالا رفتن سطح آگاهی ما می شوند.
نمی توان یکی از این دو نیرو را بدون دیگری داشت ، اگر در بدن انسان یکی از آنها بیش از حد افزایش یابد خطرناک آفرین است، همانگونه که خطرات حاصل از تمرینات کندالینی قبل از بالا بردن انرژی خورشیدی در بدن اثبات شده است. ما بارها درباره خطرات فعال نمودن کندالینی شنیده ایم و باید بگویم که بسیاری از این شنیده ها درست هستند، فعال کردن وجوه متعالی این نیروی آتشین قبل از دست یافتن به زندگی و ذهنی تصفیه شده بسیار خطرناک است. باید دانست کندالینی نقشی بسیار بیشتر آنچه می اندیشید در زندگی روزانه ما ایفا می کند. یک قسمت بسیار کوچک و لطیف از این انرژی در تمام انسان ها فعال است که بسیار برای ادامه حیات ما مهم است و عملکردهای ناخودآگاهی را در بدن ما انجام می دهد. کندالینی جریانی است که درون شبکه های عصبی ما حرکت می کند. کندالینی مانند مابقی نیروها فاقد شکل است اما در بدن انسان بصورت غلافی نازک به دور ماده اختری و اتری پیچیده شده. در حوزه انرژی ریشه متمرکز گردیده و اطراف و درون آخرین قسمت دنبالچه قرار دارد.

 

 

 

غده صنوبری و ارتباط آن با آجنا یا چشم سوم

غده صنوبری

غده صنوبری یا به اصطلاح چشم سوم غده ای درون ریز است که در قسمت میانی و نزدیک مرکز مغز بین دو نیمکره (جایی که سلول های خاکستری دو نیمکره به هم می رسند) واقع شده و مانند اسم اش شبیه دانه صنوبر است. این غده انتقال دهنده های عصبی  تولید می کند که از مهمترین آنهای هورمن سروتونین و هورمون ملاتونین است. این دو هورمون ساز و کار و الگوی بیداری و خواب و چرخه های اصلی بدن انسان را کنترل می کند. در تمام انسان ها غده صنوبری می تواند فعال شود و نسبت به فرکانس هایی که از ابعاد دیگر هستی و سایر عوالم ساطع می شوند عکس العمل نشان دهد، همچنین فعال شدن این غده احساسی از نشاط الهی و وحدت با همه چیز را به انسان می دهد. به این غده بی دلیل چشم سوم نمی گویند زیرا مانند چشمان فیزیکی ما دارای گیرنده های نوری است و این گیرنده ها بوسیله نوری که وارد چشمان ما می شوند تحریک می گردند، به همین دلیل است که وقتی روز می شود و نور خورشید به چشمان ما می تابد ، این نور غده صنوبری را تحریک و این غده با تولید  هورمون سروتونین و عملکردهای دیگری احساس آگاهی و بیدار بودن را به ما القاء می کند، همچنین این غده به تاریکی نیز حساس است و در این وضعیت با ترشح ملاتونین ما را به خواب می برد (از متد تاریکی در بعضی روش های خروج از کالبد استفاده می شود).  وقتی غده صنوبری بوسیله تعمق، مدیتیشن، یوگا، عبادت و هر چیز دیگری به فرکانس خاصی رسید به فرد امکان سفر به ابعاد دیگر را می دهد که به این عملکرد نامهایی چون خروج از کالبد، سفرروح یا وضعیت ناظر می گویند. با تمرین های پیشرفته تر بر روی این غده امکان کنترل افکار و اعمال دیگران را در دنیای فیزیکی به فرد می دهد. بسیاری از کشورها از این قابلیت غده صنوبری در حمله های روانی علیه سایر کشورها و اعمالی از این دست استفاده می کنند و به موفقیت های بسیار فراتر از آنچه می اندیشید رسیده است.
چگونه "آنها" غده صنوبری شما را می کشند؟  غده صنوبری بسیار به سدیم فلوراید و کلسیمی که طی پروسه آزمایشگاهی تولید می گردد بسیار حساس است و بیشترین مقدار از این ماده را جذب خود می کند (حتی بیشتر از استخوانها) این ماده مانند آهک در غده رسوب می کند و باعث می شود نتواند تعادل هورمونی لازم را در بدن ایجاد کند. متاسفانه غذاها ، شیرینی ها، نوشیدنی ها، خمیر دندان و حتی آب آشامیدنی ما نیز سرشار از این ماده است. فیلترهای تصفیه آب نیز نمیتوانند این ماده را از آن خارج کنند صرفا تقطیر آب یا استفاده از فیلترهای کربن است که می تواند آبی خالص به شما ارزانی دارد. (از دلایل گیاهخواری جلوگیری از رسیدن این مواد مصنوعی به بدن است). از غذاهایی که برای تحریک این غده مفید است عبارت است از زردچوبه، دانه کاکائو، میوه و سبزیجات سبز رنگ، چغندر، آب سیب می باشد.
بوسیله تمریناتی مانند مدیتیشن های مخصوص می توان انرژی بایوالکتریک (انرژی الکریسیته زیستی ) را به غده صنوبری رساند. از دیگر روش های موثر برای فعال کردن این غده رساندن انرژی کندالینی به آن است.

 

عشق چیست؟

عــــــــشـــــــــــــــق

 

 

عشق چیست؟ سوالی که قرن ها است بشر سعی در پاسخ بدان دارد. کتاب ها و رساله ها در باب عشق تحریر شده و سخنرای های بسیار به اجرا در آمده اما همچنان این سوال باقی است که عشق چیست؟ اولین و اساسی ترین نکته ای که در تحلیل نیروی عشق باید دانست تمایز آن با احساسات است. احساسات برگرفته از کالبد اختری انسان می باشند کالبدی که ما به ازای فیزیکی آن خون و جریان خون است، وقتی شما احساسی می شود ، مثلا خشمگین می شود، حسادت می ورزید، محبت می کنید و یا دوست می دارید، غدد درون ریزی که در نواحی گوناگون بدن موجود اند تحریک شده و شروع به ترشح هورمون های به خصوصی می نمایند و این هورمون ها از طریق جریان خون به تمام سلول های بدن منتقل گردیده و ما در کالبد فیزیکی خود "احساس" را تجربه می کنیم. لذا آنچه شما احساس می نامید ترشحات هرمونی غدد شما است به عنوان مثال در مورد دوست داشتن ترشح هورمون دوپامین درون مغز است که قابلیت لذت بردن را در بدن بالا برده و شما احساس دوست داشتن شیء یا شخص خاصی را، تجربه می کنید. اما آیا به راستی تعریف عشق در همین چند سطر خلاصه گردیده و معامی عشق با ترشح هورمونی به انتها رسیده؟ قطعا خیر. برای یافتن ماهیت عشق باید اندکی عمیق تر شویم، اینک دانستیم آنچه ما عشق می نامیم در اکثر موارد به هیچ عنوان عشق نیست بلکه فوران احساسات است. عشق حاصل وحدت نیرو ها است. بدن انسان با برق و از طریق مدارهای الکتریکی (شبکه اعصاب) کار می کند همچنین مغز انسان توان تولید ولتاژ برق با قدرتی بیش از ده ها صاعقه در بین سلول های مغزی را دارد (این موارد علمی را دوستان با اندکی جستجو در اینترنت به راحتی بدست خواهند آورد) ، تمام ارگان های داخلی ما در ارتباط با حوزه های انرژی ای قرار دارند که در کالبد اتری ما ریشه دوانده، مهمترین واسطه بین کالبد اتری و بدن فیزیکی ما شبکه عصبی و نخاع ما است ( به همین دلیل نیز حوزه های انرِژی یا چاکرا ها ریشه در ستون فقرات و مایع نخایی دارند) هر کدام از ارگان های حیاتی ما خود یک حوزه انرِژی مستقل اند که نه تنها ارزشی کمتر از هفت حوزه انرژی شناخته شده در ستون فقرات ندارند بلکه بعضی از آنها عملکردهای مهمتری نیز بر دوش می کشد. این ارگان های فیزیکی (که در اصل مکان هایی در کالبد اتری می باشند که شبکه ها و مسیر های انتقال انرژی متمرکزی از آنجا عبور کرده) مانند چاکراهای موجود در ستون فقرات هر کدام طول موج و فرکانس و رنگ و عنصر مخصوص به خود را دارند. از مهمترین آنها شش ها ، قلب ،جگر ، کبد و کلیه ها می باشند. هر کدام از این ارگان ها در رابطه با کیفیت های احساسی خاصی هستند به زبان ساده تر عملکرده این ارگان های انرژیتک است که کالبد اختری ما را می سازد و کالبد اختری یا همان کالبد اثیری در صورتی که به "تعادل" نرسیده باشد (که متاسفانه دراکثر افراد از تعادل خارج گردیده) باعث ایجاد اختلال در شبکه عصبی ما می کند ،یعنی اختلال در کالبد اتری یعنی تغییر در ولتاژ الکتریسیته موجود در بدن انسان ( به همین دلیل است که در مواقعی که انسان در اوج حالات احساسی اش است مانند خشم نمی تواند به درستی تصمیم گیری کند زیرا ارتباط شبکه اتری او با کالبد فیزیکی اش کالبد اختری به کلی مختل می شود). در تمام طرق و مکاتب باطنی و معنوی توصیه بر ترک احساس گردیده، اگر چه در جامعه امروزی و برای جویندگان و شاگردان عصر جدید عملی بدین شدت به هیچ عنوان لازم نیست ،اما کنترل کالبد اختری یا احساسی از اولین و اصلی تری وظایف یک شاگرد باطنی است یعنی یک انسان با ادراک علاوه بر اینکه از احساسات خود بهره ی جوید اما هیچگاه اثیر و زمین گیر آنها نمی شود. وقتی ارگان های اصلی فوق به درستی عمل کنند و فرکانس آنها تنظیم باشد باعث نوعی اتحاد می گردد که این اتحاد باعث تولید نوعی نیروی الکتریسیته خاص می گردد که از طریق ناحیه قلب گسیل می شود، این الکتریسیته از همان جنسی است که در ساختمان عالم به عنوان جزئی بنیادین بکار رفته، این الکتریسیته باعث افزایش حوزه الکترومغناطیس قلب تا فراسوی کالبد فیزیکی گردیده و با ایجاد "سپر شش ضلعی" شخص متمرکز و هماهنگ را در برابر طغیان های ذهنی و احساسی حاصل از پیرامون اش مصون می دارد. این است ابتدایی ترین حالت تجلی انرژتیک از عشق، آن الکتریسیته خاص و لایزالی که بنیاد هستی را بر پا نگه می دارد. داشتن سپر شش ضلعی به انسان این توان را می دهد که از حوزه های انرژی خود در سالم ترین حالت ممکن استفاده نماید و تنها در آن هنگام است که می تواند شادی را از مجرای هوشمندی و خلاقیت خود به در زندگی اش بیافریند ، شادی ای که ورای خشم و حسادت اوست و آرامشی را فرا بخواند که ماورای اختلالات و سرکوب ها و گره های ذهنی یک انسان معمولی است و در آن هنگام است که او می تواند به درستی اراده کرده و قدم به پیش گذارد.